مهدیه نادعلی

در شهر کوچکی که من متولد شدم، هنوز هم یک کتابفروشی درست و حسابی نیست. ولی من از همان روزها تا همین حالا عاشق کتاب بودم و هستم. همیشه منتظر بودم فرصتی گیر بیاورم، حواس مادرم پرت برادرهای شیطان و شلوغم شود و من سراغ کمد کتاب‌های پدرم بروم. از کتاب‌های مارکسیستی شروع می‌کردم و وقتی می‌دیدم چیزی سردرنمی‌آورم، رمان‌های پلیسی می‌خواندم. برای کمی تنوع کتاب اشعار نیما را برمی‌داشتم که هرچه می‌خواندم حتی یک کلمه هم نمی‌فهمیدم. آخرسر، کارم به جایی رسید که از روی کتاب‌ها می‌نوشتم. مادرم گاهی از دکه روزنامه‌فروشی بازار برایم کتاب می‌خرید که هر کدام را هزار بار می‌خواندم و یک پنجاه تومانی هم همیشه ته کیف مدرسه‌ام بود که هر وقت مجله رشد سهمیه بندی را آوردند قبل از این‌که معلم بپرسد چه کسانی مجله را ‌می‌خواهند؟ پنجاه تومنی‌ام را توی مشتم بگیرم و داد بزنم: خانم ما خاننننم ماااااااا. اگر دو سه هفته یک‌بار شانس می‌آوردم و مجله نصیبم می‌شد اول هزار بار بویش می‌کردم. بعد ده باری شاید از اول تا آخر ورق می‌زدم و عکس‌هایش را می‌دیدم و دوباره این وسط‌ها یواشکی بو می‌کردم و در آخر هر صفحه را صد بار می‌خواندم. هنوز هم گاهی بعضی صفحه‌ها مثل عکس از ذهنم می‌گذرند. بالاخره مادرم من را در کانون پرورشی فکری و یک کتابخانه ثبت‌نام کرد و روزهای رویایی من شروع شد. می‌خواندم و گاهی خلاصه کتاب‌ها یا خاطرات خودم را می‌نوشتم. نوشتن خاطرات و قایم کردنشان از دست برادرم برایم لذت‌بخش بود. بعدها هنگام هر سختی یا دلهره، فقط نوشتن بود که آرامم می‌کرد. من خواهر نداشتم و آرزوی همیشگی من داشتن خواهر بود و نوشتن به من حس خواهر داشتن می‌داد. کسی که همه حرف‌هایت را یواشکی در گوشش می‌گویی و نه به عقایدت می‌خندد و نه ناراحتت می‌کند. 
بعدها که دیپلم تجربی گرفتم، هر چه با خودم کلنجار رفتم نتوانستم دل به کتاب‌های زیست و شیمی بدهم، همه کتاب‌های علوم انسانی را دور خودم جمع کردم و با لذت خواندم و رشته‌ای که دوست داشتم قبول شدم. جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی هم خواهرهای دیگرم بودند که عاشقانه دوستشان دارم. 
سال 88 که در رشته مردم شناسی فارغ‌التحصیل شدم،دوست داشتم جایی مرتبط با رشته تحصیلی‌ام کار کنم. ولی به قول معروف هر چه گشتم کمتر یافتم. به همراه تعدادی از دوستان هم‌رشته و هم‌فکر، انجمن جامعه‌شناسی روزنه را راه انداختیم و پروژه‌هایی اجتماعی در سطح محله‌های شهری انجام می‌دادیم و گاهی برای بچه‌های محله‌های ضعیف و محروم دوره‌های آموزش زبان، نقاشی، قصه‌گویی و کتابخوانی برگزار می‌کردیم. همزمان با فعالیت در انجمن، در یک موسسه آموزش زبان، با کودکان کار می‌کردم و آموزش زبان همراه با بازی و کاردستی داشتم. 
پس از مدتی در یک کلینیک ترک اعتیاد، به عنوان مددکار شروع به کار کردم و همزمان در کارگاه‌های آموزشی اعتیاد و به طور اختصاصی دوره‌های ترک شیشه شرکت می‌کردم. به خاطر علاقه‌ای که به کار در حوزه مسائل اجتماعی دارم، از کار در آن مرکز و کمک به خانواده‌های درگیر اعتیاد خیلی احساس خوبی داشتم  ولی بعد از مدتی شهر محل زندگی‌ام را تغییر دادم و از سال 93 تا الان خانه‌دار هستم و کار نمی‌کنم. این وسط تنها کتاب و نوشتن را هر بار که از شهری به شهر دیگر رفتم با خودم بردم. 
نوشتن معمولی و دیمی دیگر حس خوبی به من نمی‌داد و دوست داشتم حرفه‌ای و طبق اصول نوشتن را یاد بگیرم ولی احساس می‌کردم با داشتن یک نوزاد حداقل تا مدت‌ها این فرصت دست نمی‌دهد تا این‌که با کارگاه مجازی غیرخطی آشنا شدم و چیزهای زیادی در مورد کتاب و نوشتن یاد گرفتم و برایم دری به روی آدم‌های متفاوت و کتاب‌های جدید باز شد.
بعد از شرکت توی این کارگاه هدفمندتر می‌نوشتم و می‌خواندم ودوباره همان حس خوب روزهای دبستان در من بیدار شده بود.  ناراحتی‌ام از  این که مثل قبل نمی‌توانم فعال باشم و بیرون کار کنم کمتر شده بود ولی همچنان ته دلم دوست داشتم کاری مناسب روحیه و علایقم داخل خانه انجام بدهم و همین طور که پسرم جلوی چشمم راه‌ می‌رود و بازی می‌کند، من هم کار کنم. ولی زود ابرهای خیال را کنار می‌زدم و به خودم می‌گفتم اصلا ممکن نیست. تا این که با تولیدمحتوا آشنا شدم با گفتم خود خودش است!بالاخره پیدایش کردم! خیاطی آسان، طراحی و مبانی دکوراسیون و همه چیزهایی را که نصفه و نیمه و بدون علاقه دنبال می‌کردم، کنار گذاشتم و دفترچه زیپی مورد علاقه‌ام را که برای یک کار خوب کنار گذاشته بودم بیرون آوردم.
 من عاشق یاد گرفتن چیزهای تازه‌ هستم و از دانستن تجربیات دیگران و دیدن عکس‌هایشان لذت می‌برم. لابه‌لای نوشتن محتوا و رپورتاژ، نکته‌ها را یادداشت می‌کنم و از این‌که موضوعی جدید برای فکر کردن دارم خوشحالم. اگر تیتر جالبی برای یک متن به ذهنم برسد مثل یک بچه ذوق می‌کنم و حتی وقتی برای پسرم سیب پوست می‌کنم و داخل ظرف غذایش می‌گذارم به محتوایی که قرار است بنویسم فکر می‌کنم. من از این‌که ذهنم درگیر این چیزها باشد و از دنیای حرف‌های خاله زنکی دور باشم لذت می‌برم. خیلی ساده، من نوشتن محتوا را دوست دارم. 

 

مهدیه نادعلی تا کنون 6 مطلب مفید در سایت جت نوشته است. مطالب مهدیه نادعلی تا کنون توسط 198905 نفر مطالعه شده است.

اولین مطلب مهدیه نادعلی در تاریخ ۱۳۹۷/۱۱/۲۳ منتشر شده است و گروه مطالب نوشته شده توسط او در حوزه های کسب و کار اینترنتی ، بازاریابی ، دانستنی ها ، شبکه و اینترنت ، منتشر شده است.

مدال ها و افتخارات:

تعداد مطالب: 6

بازدید مطالب: 198905

آخرین مطالب نوشته شده توسط مهدیه نادعلی :

روابط عمومی دیجیتال DPR چیست و چه کاربردی دارد؟ | جت
روابط عمومی دیجیتال چیست
 یکشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۸
روابط عمومی دیجیتال چیست؟ DPR بر مبنای تکنولوژی‌های جدید و شناخت مخاطبان حرکت می‌کند. برای آشنایی با تعریف، کاربردها و مزایای آن در این مقاله با ما همراه باشید.
روش های تبدیل فوت به متر و سانتی متر
تبدیل فوت به متر و سانتی متر
 دوشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۸
اگر تبدیل واحدها دغدغه همیشگی شماست و دائم باید به این فکر کنید که هر فوت چند متر است یا سانتی متر است در این مقاله از سایت جت، در مورد انواع واحدهای اندازه‌گیری و نحوه تبدیل آن‌ها به یکدیگر به طور کامل توضیح داده‌ شده است.
چگونه کارشناس تولید محتوا شویم
چگونه کارشناس تولید محتوا شویم
 شنبه ۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۸
تولید محتوا برای آرزومندان کار در منزل و نویسندگی دقیقا همان رویای دوست‌داشتنی است که امروز با این مطلب از سایت جت به تمام جوانب آن خواهیم پرداخت. در متن زیر تلاش کردیم با تولید محتوا و چگونگی تولید محتوا شدن، بهتر آشنا شویم.
تفاوت برندینگ Branding یا برندسازی Brand Building چیست؟ | جت
بررسی اصول و اهداف برندینگ Branding و برندسازی brand Building
 چهارشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۷
یک محصول باید مجموعه‌ای از ویژگی‌ها را کسب کند تا بتواند به یک برند تبدیل شود. از داشتن نشان و لوگو گرفته تا پاسخ به یک نیاز خاص مشتری. اوج موفقیت یک برند این است که بتواند جامعه هدفش را با خود همراه کند و راهی به ذهن و قلب آن‌ها باز کند. البته همه این‌ها طی فرآیند برندینگ و برند سازی به دست می‌آید. یک برندینگ خوب، خدمات و محصول مورد نظر ما را به اوج محبوبیت و شهرت می‌رساند.