آنچه یک جامعه، شرکت و یا حتی یک تیم کوچک کسبوکار را به سمت موفقیت هدایت میکند، دوراندیشی است. کسی که مدیریت یک گروه را بر عهده دارد باید با ذهنی دوراندیش به آینده نگاه کند. یک آیندهنگری راهبردی که متخصصین علم مدیریت آن را «مدیریت استراتژیک» مینامند. مدیریت استراتژیک روندی است که هر مدیر ارشدی مرحلهبهمرحله باید آن را طی کند و در تمام طول فعالیتش باید به آن پایبند باشد تا علاوه بر رشد و دستیابی به موفقیت بتواند از موقعیتهای بحرانی نیز بهسلامت عبور کند. درواقع آنچه که میتواند یک شرکت را به اوج برساند یا آن را به زمین بزند، وجود یا عدم وجود مدیریت استراتژیک است. اهمیت این مفهوم به حدی است که بسیاری از متخصصین حوزه مدیریت، دلیل موفقیت یک تیم، شرکت و یا هر جامعهی خواهان رشد را در بهکارگیری اصول مدیریت استراتژیک خلاصه میکنند. بنابراین اگر شما هم تمایل دارید که نمودار رشد کسبوکارتان سر به فلک بزند و یا کسبوکار موفقی دارید و میخواهید این روند صعودیِ رشد تا ابد ادامه داشته باشد، تا انتهای این مقاله همراه جت باشید تا بهطور کامل با مفهوم مدیریت استراتژیک آشنا شوید. مفهوم مدیریت استراتژیک چیست؟ در ابتدا بهتر است با مفهوم استراتژی آشنا شویم. طبق تعریف ارائهشده از سوی سازمان بینالمللی ISO، «استراتژی، مجموعهای از فعالیتهای برنامهریزیشده در جهت دستیابی به یک هدف کلی» است. متناسب با این فعالیتهای برنامهریزیشده نیز، برای میزان بهرهبرداری از منابع، شیوهی ارتباطات سازمانی با بازار، رقبا و سایر عوامل محیطی برنامهریزی صورت میگیرد. بنابراین یک استراتژی باید بتواند به سه پرسش پاسخ دهد: اهداف موردنظر سازمان/ شرکت چیست؟ تمرکز سازمان بر کدام صنعت، بازار و چه محصولاتی است؟ برای کسب یک مزیت رقابتی و یا در هنگام روبرویی با عوامل تهدیدکننده، بهرهبرداری از منابع چگونه خواهد بود و باید چه فعالیتهایی صورت بگیرد؟ بر همین اساس، تعریف مدیریت استراتژیک (Strategic Management) یا مدیریت راهبردی را به این صورت میتوان بیان کرد: «فرآیندی که شامل راهبردها و تصمیمات سازمان برای یافتن منابع موردنیاز و دستیابی به مقصود استراتژی است». به بیان ساده، مدیریت استراتژیک به سازمان کمک میکند تا دریابد در حال حاضر در چه موقعیتی است و قرار است به چه جایگاهی برسد. طی روند مدیریت راهبردی، پس از بررسی عوامل محیطی داخلی و خارجی، استراتژیهای مناسب، تدوین، اجرا، ارزیابی و کنترل میشود. مجموعهی این اقدامات مدیریتی را که عملکرد یک سازمان/ شرکت را در درازمدت تعیین میکند، مدیریت استراتژیک مینامند. تاریخچه مدیریت استراتژیک ازآنجاکه استراتژی و مفاهیم استراتژیکی، پویا و تغییرپذیر هستند، در هر دورهای و با ظهور صنایع جدید، این مفاهیم نیز دستخوش تغییراتی میشوند. به همین دلیل بررسی تاریخچه مدیریت استراتژیک نشان میدهد که در طول تاریخ دیدگاههای مختلفی درباره این مفهوم وجود داشته است. دیدگاه اول: مدیریت استراتژیک بر پایه دیدگاه نظامی قدیمیترین دیدگاه نسبت به مدیریت استراتژیک یا مدیریت راهبردی یک نگاه جنگی و نظامی بوده است. اگر ازنظر ریشهای هم به واژه استراتژی نگاه کنیم این واژه (strategy) از واژه یونانی strategus مشتق شده است. strategus خود از دو کلمه استراتوس (stratus) به معنای قشون و لشکر و آگاگوس (Agaugus) به معنای راهنما و فرمانده به وجود آمده است. امروزه استراتژی به معنای راهکار، طرح، ترفند و راهبرد است. جالب است که عمر این مفهوم غیرنظامی هنوز به دو قرن نرسیده است. در این دیدگاه، کسبوکار و بازار حکم مبارزه در میدان جنگ را دارد که در آن منابع انسانی و مالی همان ارتش و سلاح هستند و تبلیغات همان شیپور جنگی است. جنگی که علیه شرکتهای رقیب (دشمنان) با تاکتیکهای حمله و دفاع شکل میگیرد. دیدگاه دوم: مدیریت استراتژیک بر پایه رقابت و تولید محصول در این دیدگاه اقتصاددانها مفهوم تازهای از استراتژی ارائه کردند. نگرشی که در آن رقابت را جنگ نمیدیدند، بلکه آن را فرآیندی ارزشمند میدانستند که با افزایش کارایی بازار در بلندمدت سبب رشد کسبوکارهای مختلف خواهد شد. این دیدگاه، بازار را محیط عرضهوتقاضا میداند و بر افزایش حجم محصول تولیدی و کاهش قیمت آن تمرکز دارد. دیدگاه سوم: مدیریت استراتژیک بر پایه شناخت منابع سازمانی در این نگرش، اقتصاددانها تمرکز کمتری بر محصول دارند. ادوارد چمبرلین (Edward Chamberlin) و کِنِت اندروز (Kenneth Andrews) از صاحبنظران اصلی این دیدگاه هستند. بر طبق این دیدگاه موفقیت یک کسبوکار همیشه درگرو کاهش قیمت نهایی محصول نیست، بلکه مدیران یک کسبوکار با ایجاد تمایز (Differentiation) میتوانند از فضای رقابتی فاصله بگیرند و بر رضایت مشتری تمرکز کنند. این دیدگاه، اقتصاد کسبوکار را فقط بر پایه عرضه و تقاضا و تولید انبوه نمیداند. دیدگاهی که در آن به سرمایههای ویژهای همچون دانش تخصصی، خوشنامی، هماهنگی محیط داخلی سازمان و شناخت مردم از برند توجه دارد. استراتژیستهای این حوزه عقیده دارند با شناخت بهتر منابع سازمانی و مدیریت بهینه منابع میتوان از فضای رقابتی فاصله گرفت و محصول بهتری ارائه کرد. مراحل مدیریت استراتژیک همانطور که گفتیم مدیریت استراتژیک، یک روند است و مراحل مختلفی را شامل میشود. روندی که میتوان آن را در 4 مرحله طی کرد: تجزیهوتحلیل اولیه (Initial Analysis) تدوین/ فرمولبندی استراتژیها (Strategy Formulation) اجرای استراتژیها (Strategy Implementation) ارزیابی استراتژیها (sterategy evaluation) در ادامه هرکدام از این مراحل را بهصورت جداگانه موردبررسی قرار میدهیم. بیشتر بخوانید: کتاب با مدیریت زمان عمرتان را بیشتر کنید تجزیهوتحلیل اولیه در اولین مرحلهی مدیریت راهبردی باید به بررسی، جمعآوری و ارائه اطلاعات موردنیاز در جهت اهداف استراتژیک سازمان بپردازید. فرآیندی که طی آن باید بدنهی سازمانی و تاثیر عوامل مختلف داخلی و خارجی تجزیهوتحلیل شود. تحلیل عوامل محیطی داخلی شامل بررسی قابلیتهای سازمان و تعاملات میان کارکنان، مدیران و سهامداران است. تحلیل عوامل محیطی خارجی نیز بررسی رقبا، مشتریها، حامیان مالی و بستانکاران را شامل میشود. شناخت رقبا و بررسی ارتباط میان سازمان و مشتریها و یا حامیان مالی و همینطور بررسی توافقات صورت گرفته با بستانکاران سبب میشود این روند استراتژیک با دید بهتری نسبت محیط خارجی سازمان طی شود. طی این مرحله موارد زیر باید کاملا مشخص شده باشند: وضعیت و جایگاه کنونی شرکت در میان رقبا و از نگاه مشتری قابلیتهای شرکت اهداف طولانیمدت، چشمانداز و ماموریت شرکت تدوین/ فرمولبندی استراتژی در این مرحله باید به طراحی و ایجاد استراتژیهای کسبوکارتان بپردازید. فرمولبندی یا تعیین استراتژی با تکیهبر نقاط قوت سازمان صورت میگیرد. شما باید با مشارکت ردههای مختلف مدیریتی، فهرستی از استراتژیهای کاربردی تهیه کنید و با توجه به نتایج حاصل از مرحله اول از میان این فهرست بهترین استراتژی را برای کسبوکارتان انتخاب کنید. مرحله فرمولبندی استراتژی در سه سطح عملیات (عملکردی)، رقابتی و شرکتی انجام میشود. استراتژیهای عملکردی، کوتاهمدت هستند و به بخشهای عملیاتی سازمان مربوط میشوند، بخشهایی مانند منابع انسانی و مالی، تولید و بازاریابی. استراتژیهای رقابتی به تدوین روشهای راهبردی در جهت شناخت رقبا و چگونگی عملکردشان و شناسایی نقاط ضعف و قوت آنها میپردازد. اطلاعاتی که به کسب مزیت رقابتی بسیار کمک میکند. استراتژیهای شرکتی، جهتگیری کلی سازمان و شیوه تجارتتان را مشخص میکند. اجرای استراتژی بعد از طراحی و تدوین استراتژیهای کسبوکارتان باید آنها را پیادهسازی و اجرا کنید. در مرحلهی اجرا ابتدا باید تعیین کنید که قصد دارید اول کدام استراتژیتان را عملی کنید. یک سازمان باید در شروع کار روی مشکلات اصلی تمرکز کند و پس از رفع آنها برای مسائل بعدی راهکارهای موردنظرش را اجرا کند. شما برای عملی کردن استراتژیهای کسبوکارتان با همکاری مدیران و کارکنان سازمان باید به موارد زیر عمل کنید: ایجاد یک ساختار مشخص برای سازمان، بر اساس استراتژیهای تدوینشده هماهنگی منابع و قابلیتهای سازمان با سطح اجرایی استراتژیها ایجاد یک فرهنگ سازمانی نوین بر اساس استراتژیها ارزیابی استراتژیها در این مرحله باید چگونگی و اعمال استراتژیها و نتایج حاصل از بهکارگیریشان را موردبررسی قرار دهید. طی این ارزیابی پاسخ به سوالاتی ازایندست میتواند کمککننده باشد: آیا انجام روشهای راهبردی اتخاذشده، امکانپذیر بوده است؟ روشهای اجرایی بهدرستی انجام شدهاند؟ نتایج بهدستآمده با نتایج مورد انتظار مطابقت دارد؟ اگر پاسخ به این سوالات منفی باشد، در این صورت باید به راهکارهای اصلاحی فکر کنید و یا استراتژیهایتان را تغییر دهید. در هر کسبوکاری پس از انجام تمام این مراحل، باگذشت زمان بایستی دوباره این مراحل را مورد بازبینی قرار دهید و در صورت لزوم با ایجاد تغییراتی، روند مدیریت استراتژیک را بهبود ببخشید. مدیریت استراتژیک فرد آر دیوید فرد آر دیوید (Fred R. David) نویسنده کتاب Strategic Management که با تمرکز بر مزیت رقابتی، به بررسی استراتژی و مدیریت استراتژیک پرداخته است، این مفهوم را در سه مرحلهی تدوین، اجرا و ارزیابی استراتژی خلاصه میکند. دیوید مفهوم مدیریت راهبردی را در همسو کردن فعالیتهای مدیریتی، عملیات، تولید، حسابداری (مالی)، بازاریابی، تحقیق و توسعه در جهت کسب موفقیت سازمان میداند. او هدف مدیریت استراتژیک را ایجاد فرصتهای تازهای برای فردا میداند. دیوید معتقد است ارزیابی استراتژی باید بهصورت مداوم انجام شود، چراکه موفقیت امروز ضامن موفقیت فردا نیست؛ ازنظر او موفقیت همیشه مشکلات و مسائل تازهای را با خود به همراه دارد. چارت زیر، مدیریت استراتژیک از نگاه دیوید آر فرد را بهخوبی نشان میدهد. مفاهیم مدیریت استراتژیک از دیدگاههای مختلف نظریهپردازان مختلفی در حوزه علم مدیریت در جهت تدوین استراتژیهای سازمانی دیدگاههای متفاوتی را ارائه کردهاند. در ادامه تعدادی از دیدگاهها و نظریات را بررسی خواهیم کرد. ریچارد پی. روملت (Richard P.Rumlet)، استاد دانشگاه و نویسنده آمریکایی و از بنیانگذاران انجمن مدیریت استراتژیک، روشهای تعیین یک استراتژی خوب را با در نظر گرفتن موارد زیر ممکن میداند: تشخیص: اینکه یک شرکت چگونه چشمانداز، اهداف و ماموریتش را طرح میکند؟ و به کدام مشکلات باید توجه کند؟ سیاست هدایت: با توجه به سیاستهای شرکت چه راهکارهایی به حل مشکلات کمک میکند؟ نقشههای عملیاتی: چگونه میتوان مطابق با دستورالعملها برای انجام فرآیندهای عملیاتی برنامهریزی کرد؟ مایکل پورتر (Michael Porter)، اقتصاددان آمریکایی که پیامبر برنامهریزان استراتژیک شناخته میشود، معتقد است که در شکلگیری یک استراتژی رقابتی، 4 مورد نقش مهمی دارند: سوآت (SWOT)، بهخصوص نقاط ضعف و قوت سازمان ارزشهای اخلاقی مدیران ارشد فرصتها و تهدیدها در نظر گرفتن انتظارات کسانی که از سازمان سودی کسب میکنند. هنری مینتزبرگ (Henry Mintzberg) از دانشمندان عرصه مدیریت مدرن، موارد زیر را رویکردهای اساسی در ایجاد یک استراتژی خوب در کسبوکار میداند: برنامه (Plan): برنامهای که شامل عملیات ممکن برای دستیابی به اهداف موردنظر سازمان باشد به دستیابی به یک استراتژی مفید بسیار کمک میکند. ازنظر مینتزبرگ، اهداف تنها با یک برنامهریزی خوب به دست میآیند. الگو (Pattern): الگوها استراتژیهایی هستند که قبلا اجرا شدهاند. درواقع رفتارهایی که یک سازمان در گذشته انجام داده است میتواند باعث تدوین یک استراتژی جدید شود. موقعیت/جایگاه (Position): مینتزبرگ تصمیمگیری برای تعیین موقعیت سازمان در عرصه بازار و چگونگی تعامل میان محیط داخلی و خارجی را ابزار دیگری برای تعیین یک استراتژی خوب میداند. چشمانداز (Perspective): ازنظر مینتزبرگ استراتژی چیزی بیش از انتخاب موقعیت است، درواقع استراتژی چشمانداز وسیعی است که به سازمان کمک میکند تا دریابد دید مخاطبان هدف (target audiences) نسبت به سازمان چگونه است؟ کارکنان درباره مدیرانشان چه فکری میکنند؟ دیدگاه مشتریها درباره سازمان چگونه است؟ از سوی دیگر الگوی ذهنی نقش تعیینکنندهای در شکلگیری چشمانداز یک سازمان دارد. شگرد (Ploy): به کمک این ابزار میتوانید استراتژیای اتخاذ کنید که بهوسیله آن رقبایتان را غافلگیر کنید. ازنظر مینتزبرگ، سازمانها میتوانند با اجرای یک نقشه غیرقابلانتظار بازار را غافلگیر کنند. چنین استراتژیای بسته به نوع کسبوکار متفاوت است. این موارد که مدل 5P استراتژی (5P's of strategy) نام دارد، ابزارهایی هستند که به شما کمک میکنند تا برای طراحی یک استراتژی خوب به جنبههای مختلفی توجه داشته باشید. مدیریت استراتژیک منابع انسانی بدون شک، باارزشترین سرمایهی هر شرکت و سازمانی کارکنانش است. افرادی که هریک با انجام وظایف متفاوتی در راستای دستیابی به اهداف سازمان درحرکتاند. در همین راستا و به سبب این اهمیت، علم مدیریت منابع انسانی (Human resource management/HRM)، به مسائل تجاریِ مربوط به کارکنان یک سازمان میپردازد، مسائلی مانند استخدام، اخراج، مزایا، پاداش، ترفیع، تشویق و ... . اما مدیریت استراتژیک منابع انسانی، به معنای ایجاد ارتباط میان مدیریت منابع انسانی با اهداف بلندمدت و کوتاهمدت سازمان است که نتیجه آن، بهبود عملکرد سازمان و ایجاد یک فرهنگ سازمانی مبتنی بر خلاقیت و انعطافپذیری است. یکی از تعاریف علمی این مفهوم به این صورت است: «مجموعه فعالیتهای موثر بر رفتار کارکنان برای برانگیختنشان به طراحی و اجرای برنامههای استراتژیک سازمان». درواقع مدیریت استراتژیک منابع انسانی با توجه به اهمیت نیروی انسانی در یک سازمان، استراتژیهای مختلفی را برای افزایش انگیزه آنها در نظر میگیرد. استراتژیهایی که منجر به بهبود فعالیت کارمندان و افزایش کارایی سازمان میشود. هدف اصلی مدیریت استراتژیک منابع انسانی در یک سازمان، ایجاد قابلیتهای استراتژیک با استفاده از نیروی کار باانگیزه، متعهد و خبره در جهت کسب مزیت رقابتی است. مدیریت استراتژیک بازاریابی این شاخه از مدیریت استراتژیک درزمینهی بازاریابی و فروش محصول به سازمان کمک میکند. در حقیقت مدیریت استراتژیک بازاریابی، هماهنگ و همسو کردن عملیات و منابع بازاریابی در جهت تامین اهداف بلندمدت شرکت در عرصهی فروش است. مدیران بازاریابی برای معاملات سودآور و گسترش ارتباط با مشتریها، استراتژیهای بازاریابی مختلفی را طراحی و اجرا میکنند و آن را بهبود میدهند. یک مدیر بازاریابی شرایط محیطی محصول را بررسی و کنترل میکند و بر طبق آن استراتژی مناسبی را طراحی میکند. به همین سبب بازاریابان برای تعیین و اجرای صحیح استراتژیهای بازاریابی به موارد مختلفی توجه دارند، ازجمله: شناسایی و ارزیابی شرایط محیطی بازاریابی شناسایی و تحلیل فرصتها در عرصه بازاریابی تحلیل بخشهای مختلف بازار و انتخاب بازار هدف طراحی و توسعهی عناصر مختلف بازاریابی برنامهریزی استراتژیک و عملیاتی کنترل موثر فعالیتها و عملیات بازاریابی بهطورکلی استراتژیهای بازاریابی شامل برنامههایی عملی درباره تولید، توزیع، پیشبرد و قیمتگذاری محصولات است. درباره رشته مدیریت استراتژیک ظهور رشتهای به نام مدیریت استراتژیک به نیمه دوم قرن بیستم برمیگردد. زمانی که در یک دانشگاه آمریکایی سیاستگذاران دورههای تحصیلی تصمیم گرفتند واحد درسی جدیدی به رشته مدیریت بازرگانی اضافه کنند. درسی که حاوی مطالب مفید و جامعی برای مدیران آینده برای تصمیمگیریهای کلان در عرصه مدیریت باشد. به همین سبب «سیاستگذاری بازرگانی/ سیاست کسبوکار» به واحدهای درسی دانشکده بازرگانی افزوده شد و پسازآن به رشتهای جداگانه در مقطع کارشناسی ارشد و دکترا تبدیل شد. بهتدریج این رشته تحصیلی با عناوین جدیدی نامگذاری شد، ازجمله «استراتژی بازرگانی»، «استراتژی و سیاست کسبوکار» و ... اما امروزه در دنیا این رشته با نام مدیریت استراتژیک شناخته میشود. در ایران این رشته برای اولین بار با نام «مدیریت سیاستگذاری بازرگانی» در دانشگاهها تدریس شد. امروزه این رشته از گرایشهای اصلی رشته مدیریت بازرگانی در مقطع کارشناسی ارشد و دکترای تخصصی در ایران است. واحدهای درسی این رشته شامل مدیریت سازمانهای پیچیده، حسابداری مدیریت، مدیریت طرحهای توسعه، تحلیل رفتاری و مدیریت منابع انسانی، مدیریت تکنولوژی و اقتصاد، بازاریابی، مهارتهای عمومی مدیریت، مسائل جاری مدیریت، سیستمهای اطلاعات مدیریت، برنامهریزی استراتژیک، بازرگانی بینالملل، مدیریت تحول و اجرای برنامههای استراتژیک، مدیریت مالی و اقتصاد، تحلیلی از استراتژیهای سازمانهای موفق و ناموفق، تحلیل محیط داخلی و بینالملل است. جمعبندی: مدیریت استراتژیک چیست؟ در این مقاله سعی کردیم به شکل جامعی مفهوم مدیریت استراتژیک را موردبررسی قرار دهیم و شما را با تاریخچه و شاخههای مختلف مدیریت راهبردی آشنا کنیم. اندیشه مدیریت راهبردی بیش از آنکه ابزاری برای موفقیت در کسبوکار باشد، چالشی برای مدیران محسوب میشود تا با طی مراحلی که در این مقاله ذکر شد، یک گروه و تشکل را با نگاه و تفکری استراتژیک در یکجهت هدایت کنند. ناگفته نماند که این روند زمانی به بهترین شکل اجرا میشود که تمامی افراد سازمان از ردههای بالای مدیریتی تا کارمندان، درک خوبی از استراتژیها و اهداف بلندمدت سازمان داشته باشند. همیشه به یاد داشته باشد که این روند همواره به بازبینی و اصلاح نیاز دارد زیرا همانطور که گفتیم مدیریت استراتژیک پویا و تغییرپذیر است. با جت به روز باشید.